به نام خداوند جان و خرد |
کزین برتر اندیشه بر نگذرد |
در این گفتار مدون ، در پی بررسی سلسله مباحث مربوط به « خانواده و قانون » ، تلاش بر آن بوده که نسبت به بررسی ابعاد لغوی – ادبی ، تاریخی – فلسفی ، فرهنگی – اجتماعی، و قانونی – قضائی بحث « مهریه در عقد نکاح » تأملی نموده و نظر دوستان ، کاربران و اساتید فرهیخته را به جوانب مختلف این موضوع معطوف بداریم.
لذا این نوشتار ( ساختار اجتماعی – حقوقی مهریه، بخش اول ) با بررسی مباحث زیر ارائه می گردد:
-5 تاریخچه و فلسفه وجودی مهریه
.1 مقدمه: پس از این که عقد ا زدواج به طور صحیح و مطابق با شرایط و ویژگی های قانونی واقع گردید، زن و شوهر به حکم قانون ایران ، حقوق و تکالیف گوناگونی در برابر هم پیدا می کنند. بیشتر این حقوق و تکالیف فاقد جنبه مالی بوده و با چهره ای معنوی ، پیوند زن و شوهر را محکم و راسخ می نماید. با این حال مدیریت کانون خانواده لزوم هزینه های مالی را نیز اقتضاء دارد که بنا به همین ضرورت ، زن و مرد از لحاظ مالی با هم رابطه حقوقی پیدا نموده و قانون مدنی نیز در تنظیم این رابطه نظارت دارد.
از طرف دیگر ، قانونگذار برای جلوگیری از طلاق های بی مورد و اثبات علاقه و تمایل مرد به دوام زندگی خانوادگی و در راستای تحکیم اساس و بنیان خانواده – این کوچکترین و مهمترین نهاد اجتماعی – تکلیف نموده که مرد هنگام ازدواج، مالی به عنوان مهریه به زن بدهد و زن و مرد می توانند در خصوص میزان و شرایط پرداختن این مال با هم توافق و تراضی نمایند . طبیعی است که اجرای چنین قراردادی برای مرد و زن ، تکالیف و حقوق مالی به وجود می آورد.
مَهر بر وزن « شَهر » ، مال ( و یا چیزی که قائم مقام مال باشد ) معیّنی است که بر سبیل متعارف ، زوجه به زوج در عقد نکاح می دهد و یا به نفع زوجه بر ذمه و عهده خود می گیرد. معادل این کلمه در فرهنگ زبان انگلیسی ، کلماتی همچونDowry یاNuptial gift به کار می رود.
.3 تعریف قانونی و حقوقی مهریه:
قانون مدنی ایران ، تعریفی از « مهر » ارائه ننموده است ، لیکن از بررسی مواد قانونی مربوط به مهریه معلوم می شود مهر عبارت است : « مالی که مرد برای عقد نکاح به همسر خود تملیک می نماید. به عبارت دیگر ، مهر مالی است که به مناسبت عقد نکاح ، مرد ملزم به دادن آن به زن می شود. »
این الزام مرد ناشی از حکم قانون است و ریشه قراردادی ندارد. به همین دلیل است که سکوت زن و مرد در حین عقد نکاح یا توافق زن و مرد بر این که به زن مهریه ای تعلق نگیرد، تکلیف قانونی مرد در مورد دادن نفقه را از بین نمی برد. بنابراین نفس مهریه نوعی الزام قانونی است که بر شوهر تحمیل می شود و تنها کاری که زوجین می توانند انجام دهند این است که هنگام عقد یا پس از آن ، مقدار مهر را به تراضی و توافق هم معین سازند.
قرآن کریم در آیه شریفه 4 از سوره مبارکهنساء، از مهریه و خصوصیات آن سخن می گوید، بدین مضمون که « کابین زنان را که به خود آنان تعلق دارد ( و نه پدران و برادران آنان ) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنان ، به خودشان بدهید . »
منظور از کابین ، همان مهریه یا مبلغی است که مرد به هنگام عقد نکاح به زن می دهد یا بر ذمه وی مقرر می شود .
« این جهان نوعروس را ماند |
رطل کابینش گیر و باده بیار » |
کابین نامهبه معنایعقدنامه ،کابین خواستن به معنایطلب مهر کردن ،کابین دادن به معنایمهریه دادن وکابین کردن به مفهوم عقد کردن و نکاح کردن به کار می رود. کما این که منوچهری شاعر طرب و طبیعت چنین سروده است :
« بباید علی الحال کابینش کرد |
بیرزد به کابین چنین دختری » |
قرآن مجید از مهریه به نام « صَدُقه » یاد کرده است. به عقیده مفسران قرآنی « صدقه » از ماده « صدق» است و نشانه راستین بودن علاقه و تمایل مرد به زن می باشد. ضمن اینکه بنا به نظر صریح قرآن ، مهریه به خود زنان متعلق است که این دیدگاه با توجه به کاربرد ضمیر « هُنَّ » در آیه شریفه فوق الذکر مورد تأیید و تأکید می باشد. همچنانکه با اعمال کلمه « نَحله» ، تصریح می فرماید که عنوان مهریه صرفاً هدیه ، عطیه و پیشکشی از جانب مرد به زن می باشد و نه چیزی غیر از آن .
قرآن کریم هر رسم ، آئین ، و شیوه قومی را که موجب تضییع حقوق زنان در خصوص مهریه می گردید، منسوخ نمود. ازجمله آن که به موجب رسوم جاهلیت ، هرگاه مردی نسبت به زن خود دلسرد و بی میل می شد ، آن قدر او را در مضیقه ، تنگنا ، شکنجه و عسر و حرج قرار می داد که ضمن رضایت به طلاق ، تمام یا قسمتی از مهری که به زن داده شده ، جبران شود. این همان رسمی است که به عنوان مثلی در افواه عموم مردم شکل گرفته است : « مهرم حلال ، جانم آزاد ». اما قرآن کریم در آیه شریفه19 از سوره مبارکه نساء می فرماید : « زنان را به خاطر این که چیزی از آنها بگیرید و قسمتی از مهری که به آنها داده اید ، جبران نمایید تحت مضیقه و شکنجه قرار ندهید.»
به نظر استاد متفکر مطهری ، مطابق با یک سلسله وقایع تاریخی و نه حقایق علمی و تجربی و از بررسی زندگی نوع انسان در ادوار ماقبل تاریخ که بشر به حال توحش می زیسته و زندگی قبیله ای داشته تا اکنون ، این گونه به نظر می رسد و فرض می شود که در مراحل اولیه دلایلی همچون عدم آگاهی عمومی به تأثیر آمیزش مرد در تولید فرزند ، اعتقاد به انتقال نسب از طریق مادر و نگرش به مرد به عنوان موجودی عقیم و نازا ( به این دلیل که فرزند به طور مستقیم از مادر متولد می گردیده است) ، باعث می شده که مرد به عنوان طفیلی زن زندگی کند و خدمتکار وی باشد . در این دوره ، که موسوم به دوره « مادرشاهی » یا « مادر سالاری » بوده ، زن بر مرد حکومت می نموده است.
در مرحله بعدی ، بنا به دلایلی همچون آگاهی عمومی به نقش بسزای مرد در توالد و تناسل ، و تلقی مرد از خود به عنوان صاحب اصلی فرزند و ریاست خانواده از یک سو و وجود روابط خصمانه و جنگجویانه بین قبایل و نیاز مرد به انتخاب زن به عنوان همسر خود از سوی دیگر باعث گردید تا مردان ضمن به دست گرفتن حکومت، دختر مورد نظر خویش را از میان افراد قبیله دیگر می ربودند.
اما از آنجا که به تدریج صلح و صفا و دوستی ، جای خصم و دشمنی و عناد را گرفت و همزیستی مسالمت آمیز به عنوان یک اصل عرفی و سپس قانونی ، مقبول جوامع و دول مختلف جهان قرار گرفت، رسم ربودن دختر نیز منسوخ گردید و مرد برای به دست آوردن دختر مورد تمایل و علاقه خود با رفتن میان قبیله و خانواده وی و کار کردن برای پدر او و به ازای خدمت در قبال پدر دختر ، خود را به عنوان داماد خانواده مطرح می نمود.
در مرحله بعدی مرد دریافت که به جای سال ها کار و تلاش برای پدر عروس بهتر است که هدیه ای به عنوان پیشکش تقدیم او نماید و دختر را از او بگیرد و به نظر می رسد رسم « مهر» از این دوره تاریخی و این طرز پندار و کردار نوع مردان نشأت گرفته است.
شایان ذکر است مطابق با نظریه ای ، بعد از سقوط سیستم « مادر شاهی » و تأسیس سیستم « پدر سالاری » ، زن در حکم برده و یا اجیر مرد قرار گرفت و به او به عنوان یک ابزار اقتصادی که احیاناً موجب تسکین شهوت مرد می گردید، نگاه می شد . چنین زنی فاقد استقلال اجتماعی و اقتصادی انگارده می شد که محصول تلاش او متعلق به مرد دیگری اعم از پدر یا برادر یا شوهر بود. همچنین این زن هیچ گونه اختیاری در انتخاب شوهر نداشت. این طور عنوان شده که در این دوره زمانی ، پولی که مرد به عنوان مهریه به زن می داده در مقابل بهره اقتصادی بوده که از زن در ایام زناشویی می برده است.
در جریان تحول روابط انسانی بین زن و مرد در این خصوص ، مرحله دیگری هم قابل تصور و تصدیق می باشد. در این مرحله مرد در جستجوی همسر مورد علاقه خویش برآمده و بعد از تحقق منظور و انتخاب زن زندگی آینده خود ، در هنگام ازدواج هدیه ای تقدیم وی می نماید.
در مورد این هدیه ، هیچکدام از والدین نسبت به آن حقی نداشته و زن از هر لحاظ استقلال مالی – اقتصادی و اجتماعی خود را حفظ می نماید و حق تصرف در مال خود را دارد.
-2 چه زمانی که دختر در خانه پدر به سر می برد و چه هنگامی که در پی ازدواج به خانه شوهر خود می رود کسی حق ندارد محصول کار و تلاش و زحمت زن را استثمار نماید و زن با آزادی کامل در قراردادها و معاملات ، احتیاجی به اخذ نظر مثبت شوهر خود ندارد.
-3 مرد در عین بهره برداری از وصال زن ، مکلف است زندگی زن را در حدود امکانات خود تامین نماید. این مرحله با خصوصیات موصوف مورد تأیید دین مبین اسلام و کتاب شریف قرآن قرار گرفته و تمامی انسان ها ، مسلمانان و مؤمنان به عمل مطابق با این نکات سفارش شده اند.
همانطور که در مطلب « بررسی مباحث خواستگاری و نامزدی در حقوق مدنی ایران » نیز مورد اشاره قرار گرفت در قانون خلقت مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری ، و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگویی آفریده شده است. از نظر متخصصان و دانشمندان ، مرد از لحاظ قوای جنسی از زن قوی تر است اما در روایات اسلامی تأکید گردیده مرد از این نظر قوی تر نیست بلکه حتی برعکس این موضوع مصداق دارد، لیکن زن بنا به خصوصیات ذاتی و فطری خود با قدرت خودداری بیشتری نسبت به مرد آفریده شده است. نتیجه نظریه دانشمندان و دیدگاه مطروحه در روایات اسلامی هر دو یکی است ، بدین معنا که مرد در قبال غریزه از زن ناتوان تر است.
لذا این خصوصیت همواره به زن فرصت داده که دنبال مرد نرود و به زودی تسلیم عشق و تمایل او نشود و برعکس مرد را وادار به اظهار نیاز به زن و جلب رضایت او نموده است.
از جمله اقداماتی که مرد در راستای جلب رضایت و احترام به موافقت زن به عمل آورده ، اعطای هدیه ای به زن می باشد.
.2 مرحوم امامی ، دکتر سید حسن ، حقوق مدنی ؛ انتشارات کتابفروشی اسلامیه ، تهران ، چاپ سیزدهم ، شهریور ماه سال75 ، جلد چهارم .
.3 کاتوزیان ، دکتر ناصر ، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی ؛ نشر دادگستر ، تهران ، چاپ اول ، تابستان 77.
.4 استاد شهید مطهری ، مرتضی ، نظام حقوق زن در اسلام ؛ انتشارات صدرا ، تهران ، چاپ بیست و هفتم ، تیرماه سال78.
.5 جعفری لنگرودی ، دکتر محمدجعفر ، ترمینولوژی حقوق ؛ کتابخانه گنج دانش ، چاپ هشتم ، سال 76.
.6 معین ، دکتر محمد ، فرهنگ فارسی ( متوسط) ؛ انتشارات امیرکبیر ، تهران ، چاپ پنجم ، سال 1362 ، جلد سوم .
.7 میرمحمد صادقی ، دکتر حسین ، واژه نامه حقوق اسلامی ؛ نشر میزان ، چاپ پنجم ، پاییز سال 76.