روشهای پیشگیری در مدارس
ساختار مدرسه دربرنامه های وسیع پیشگیری سهم به سزائی دارد . هزینه? ملاحظاتی که از طریق مدرسه صورت می گیرند نسبتاً کمتر است. همراهی مدرسه در برنامه های جامع اجتماعی موجب می شود تا پیام ها، ارزش ها و نگرش های واحدی به نوجوانان منتقل شود .
هنگامی که از ساختار مدرسه درعملیات پیشگیری استفاده می شود، نمی توان تنها افرادی را که بیشتر درمعرض خطر هستند ( مانند کسانی که دارای صفات شخصیتی مستعد کننده می باشند) تحت پوشش قرار داد، زیرا این خطر وجود دارد که به آنان مارک «داشتن پتانسیل اعتیاد» زده شده و این پیام به فرد داده شود که «در آینده معتاد خواهی شد.»
الف) دخالت دادن والدین به روش های زیر:
? برگزاری جلساتی برای آگاه کردن والدین از خطر مواد و دادن آموزش های لازم
? دادن جزوه ها یابروشورهای آموزشی به والدین
? ترغیب والدین به شرکت در تشکیلات والدین از طریق انجمن اولیاء و مربیان برای ایفای نقش های فعال تر
ب) برگزاری دوره های آموزشی یا روش های تغییر نگرش دانش آموزان
پ) وضع مقررات واضح دررابطه با مواد
ت) ایجاد امکانات مشاوره ودرمان
ث) آگاه سازی معلمان
ج) اصلاح روش تدریس و برخورد بادانش آموزان
چ) آموزش مهارتهای ارجاع دادن
ح) استفاده از معلمان برای آموزش اطلاعات
همیشه از دیر باز تاکنون خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی و مبنای تشکیل تمام جوامع بشر از بدوی تا پیشرفته مطرح بوده است. که هر یک از اعضای آن بر دیگری تأثیر گذار و دارای وابستگیها و روابط عاطفی متقابلی که نوع و چگونگی آن، تأثیر بسیار مهم و قابل توجهی در شخصیت و آینده تک تک افراد آن بخصوص کودکان و نوجوانان دارد. در گذشته خانه و خانواده در عین حال که به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی محسوب میشد ولی در جای خود به عنوان پایه و اساس اجتماعات بزرگ نیز مطرح بود تا جایی که به غیر از مسائل تربیتی کودکان حتی امر آموزش آنان نیز از طریق خانواده امکانپذیر بود. اما رفته رفته با گذشت زمان و توسعه و گسترش شهرها، تأسیس مؤسسات و کارخانهها و سازمانهای مختلف، عواملی مثل خانواده که در گذشته بار سنگین تعهدات تربیتی را بر گردن داشت دیگر خاصیت و نفوذ خد را در زمینه آموزش و پرورش تا اندازه زیادی از دست داده است. زیرا به دلیل کثرت و تنوع مهارتها و دانستهها این نهاد کوچک اجتماعی دیگران کشش و قدرت را ندارد که بتواند همه دانستهها و معلومات را به روز به شکل جدید به نسل نو پا منتقل کند. از این رو مدرسه و نهاد آموزش و پرورش، به عنوان محیطی خاص شناخته شده که همه افراد به دلیل آنکه از مزایای زندگی اجتماعی بهرهمند شوند ملزم به گذراندن مراحل مختلف آموزش و پرورش مدرسهیی هستند. زیرا نظام مدرسه سهم عمدهای در انتخاب و تخصیص افراد برای ایفای نقشهای اجتماعی دارد که نحوه عملکرد فرد در مدرسه، طول مدت تحصیل و رشته تحصیلی در تعیین شغل و منزلت اجتماعی آینده افراد نقش بسزایی ایفا میکند. اما در این میان نباید مسائل تربیتی و نیازهای فردی و اجتماعی دانشآموزان را نادیده گرفت. زیرا هدف از آموزش صرفا نمره گرفتن و یادگیری یکسری مطالب و موضوعات درسی که بعد از مدتی به دست فراموشی سپرده میشود نیست. بلکه سازگاری فرد با محیط و شناخت صحیح محیط خواهد بود. چرا که امروزه در تمام کشورهای دنیا آموزش و پرورش به عنوان یک پدیده فراگیر اجتماعی مطرح است و با وجود تفاوت در میان نظامهای مختلف آموزشی و پرورشی، القای الگوهای فرهنگی مناسب، حفظ ارزشهای اجتماعی، گسترش و ترویج دانش، مهارت و فنون، انتقال و حفظ میراث فرهنگی و آداب و رسوم، برای هر جامعهای از اهمیت خاصی برخوردار است. اما با توجه به اهداف و وظایفی که در نظام آموزشی و پرورشی تمان جوامع دنبال میشد این سؤال مطرح است که آیا آموزش و پرورش در کشور ما به عنوان یک نهاد رسمی و فرهنگی تاکنون توانسته است به اهداف مورد نظر دست یابد؟ تاکنون این نهادها تا چه حدی در جلوگیری و کاهش ناهنجاریها و یا به تعبیری رفتارهایی که سبب ساز جرایم دانشآموزی میشود نقش داشته و یا اینکه چقدر در بهداشت روانی افراد در مقاطع مختلف مؤثر بوده است؟ در حالی که روزانه شاهد اتفقاتی هستیم که دور از انتظار است که به عنوان مثال: مصرف و خرید و فروش قرصهای توهم زا، انرژی زا و شادیآفرین در بین دانشآموزان مدرسهیی و رد و بدل کردن آنها در راه مدرسه. مصرف و خرید و فروش مواد مخدر بالاخص حشیش در بین دانشآموزان دبیرستانی. بروز رفتارهای پرخاشگرانه و بیماریهای عصبی در بین دانشآموزان دختر. اینها نمونههایی از رفتارها و اتفاقاتی است که گروهی از دانشآموزان با آن مواجهاند. دکتر زیبا هاشمی، روانشناس تربیتی در این باره میگوید: بطور کلی برای هر کودک و دانشآموزی که به مدرسه میرود باید دو هدف اساسی را در نظر داشت و به کار گرفت. نخست آموزش که با استفاده ، از کتاب و کلاس و دیگر امکانات آموزشی انجام میشود. و دوم پرورش و هدایت کودکان که همواره در کنار آموزش و نیز مقدم بر آن است. به شکلی که حتی تغییر و ایجاد دگرگونی بنیادی در مدارس برای تآمین بیشتر و بهتر نیازهای تربیتی و پرورشی ضروری به نظر میرسد. چون در مدارس کشور ما هم نیز همانند تمامی نقاط دنیا دانش آموزانی وجود دارند که اگر به موقع به آنان رسیدگی نشود و به حال خود رها شوند، رفتارهای ضد اجتماعی و عدم علاقه به درس و آموزش، آنان را از مسیر طبیعی زندگی خارج خواهد کرد. در حال حاضر از مهمترین مسائلی که عدهای از دانشآموزان با آن مواجهاند اختلالات رفتاری، خلقی و حتی جنسی و نیز اشکالات آموزشی است که به شکل عقب ماندگی درسی و ناتوانی در تمرکز حواس، بیدقتی، بیاعتنایی و بیتوجهی به اطراف بروز میکند و به شکل سرپیچی و نافرمانی، قانون شکنی، گستاخی و نیز دروغگویی، فرار، سرگردانی و دیر به خانه آمدن نمایان میشود. دکتر هاشمی در ادامه میگوید: مدرسه به عنوان یک محیط آموزشی اگر نتواند وظایف تربیتی خود را به نحو احسن انجام دهد و بدون توجه به وظایف علمی و اجتماعی خود و بیعلاقگی نسبت به درک نیازهای روحی نوجوان، فقط به آموزش کلیشهای صرف بپردازد قطعا به پایگاهی برای کج روی و انحراف دانشآموزان تبدیل خواهد شد. از این رو مسؤولان آموزشی بایستی در تشخیص علل نابسامانیها فعالیت لازم را داشته باشند و به نوجوان آموزش دهند که چگونه با واقعیتها روبرو شود و به شکل منطقی مسائل را حل کنند. امروزه معلمان و اولیای مدارس به جای توجه به رفتار و عکسالعملهای عاطفی و روانی دانشآموزان، فقط به نمره ومعدل آنان نظر دارند در صورتی که توجه به رشد روانی کودکان و نوجوانان از نظر مربیان باید در درجه اول اهمیت قرار گیرد و در مقابل در بسیاری از مواقع با شدت عمل و سختگیریهای بیمورد باعث عکسالعملهای پرخاشگرانه از سوی دانشآموزان میشوند. در حالی که همه مؤسسات آموزشی از کودکستانها گرفته تا دبستانها و دبیرستانها نقش مؤثری در بهداشت روانی و فراهم آوردن محیطی سالم در جهت رشد فکری و شکوفایی اندیشهها دارند که برای ایفای چنین نقشی باید معلمان و مسؤولان مدارس خود از سلامت روانی کافی برخوردار باشند چرا که حفظ اصول بهداشت روانی و توجه به چنین اصولی در حقیقت میتواند دنباله رشد شخصیت در محیط خانوادگی دانشآموزان باشد. امروزه در جامعه کنونی ما به دلیل دگرگونیهای اجتماعی که با رشد و توسعه شهرنشینی همراه بوده است پیشرفتهای قابل توجهی در صنعت، اقتصاد و نیز علوم مختلف به وجود آمده است. به همین دلیل قرار گرفتن در دنیای کنونی که با پیشرفت فناوری و تکنولوژیکی همراه است انواع تازه آموزش و پرورش را طلب میکند. زیرا آموزش و پرورش و کارکرد مدرسه نیز همانند هر پدیده دیگری دستخوش تغیر و دگرگونی شده است و حتی انتقال شیوههای زندگی در جامعه از نسلی به نسل دیگر نیز تغییر شکل پیدا کرده است اما آنچه در این میان مشکلاتی را به وجود آورده نابرابری فرصتهای تربیتی در نظام آموزشی است. زیرا در حال حاضر شاهد تفاوتهای موجود در میان طبقات مختلف اجتماعی در نظام آموزش و پرورش هستیم. هم اکنون وضع اقتصادی و اجتماعی خانوادهها تعیین کننده انتخاب مدارس است و این در حالی است که تعدادی از مدارس از امکانات و تجهیزات آموزشی خوبی برخوردارند و دستهای دیگر نیز در شرایطی کاملاً نامساعد بسر میبرند و میتوان گفت که دقیقاً همان مدارسی که از امکانات اندکی برخوردارند در مناطقی وجود دارند که دانشآموزانشان بیشتر در جریان ناهنجاریها و کجرویهای اجتماعی قرار میگیرند. یعنی به تعبیری زندگی در مناطق جرم خیز امکان دستیابی به یک آموزش همه جانبه، دقیق و دراز مدت را به حداقل میرساند. نرگس موسوی مدیر یکی از مدارس دخترانه در این زمینه میگوید: همیشه خانواده جامعه و نوع فرهنگ نیز در جهت دادن به کوششهای تربیتی نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند و عوامل مختلف اجتماعی و خانوادگی هر دو در به وجود آوردن شرایط مختلف تربیتی دخیل است اما به دلیل آنکه مدرسه به موازات خانواده کانون اصلی پرورش است پس رسالت مهمی را در این زمینه به عهده دارد. البته نظام آموزشی با تشخیص عوامل مختلف میتواند برنامههای متعددی را برای آموزش و فراگیری گروههای محروم تدوین کند و هرگونه اختلاف و تبعیض را با یکپارچه ساختن تمامی مدارس برطرف کند زیرا اثرات منفی تبعیض و ناهماهنگی در نظام آموزشی میتواند یکی از مهمترین عوامل خارج ساختن دانشآموزان از نظام آموزشی دراز مدت و همه جانبه و به عضویت در آمدن نوجوانان در گروههای جرمزا شود. البته براساس آمار و ارقام موجود و گزارشهای به دست آمده بیشتر کودکان و نوجوانانی که ناسازگار و در جریان انحرافات اجتماعی قرار میگیرند بیشتر متعلق به خانوادههایی هستند که خود دارای چنین مشکلاتی هستند اما نباید نقش مثبت مسؤولان و مشاوران تربیتی را در مهار جرایم و ا نحرافات اجتماعی نادیده گرفت. هر چند که شاید تاکنون به دلیل برخی موانع و مشکلات موجود، این حرکت با کندی صورت گرفته باشد اما میتوان با کمک و به کارگیری شیوههای استفاده از تسهیلات و امکانات مناسب محلی و اجتماعی، کوشش و اهتمام انجمنهای اولیا و مربیان در جهت رفع دشواریهای عاطفی، آموزشی و تربیتی، تشکیل جلسات و سمینارها و نیز از طریق رسانههای جمعی مثل رادیو و تلویزیون، روزنامهها و نشریات، محیطی سالمتر را برای دانشآموزان فراهم کرد، نرگس موسوی با اشاره به مشکلات موجود میگوید: در حال حاضر مشکلاتی نظیر ساختمانهای نامناسب، کلاسهای پر جمعیت، نبود فضای مناسب ورزشی، عدم وجود آموزشهای مشاورهای و تربیتی کافی با توجه به مشکلات و ناهنجاریهایی که روزانه اتفاق میافتد مشکلاتی را به وجود آورده است که نیاز به پشتیبانی و حمایتهای اساسی دارد و تا زمانی که به اینگونه مشکلات به شکل جدی پرداخته نشود اصلاح و سازندگی به حداقل خواهد رسید. مگر آنکه با کمک اولیا و بهرهگرفتن از نیروهای مختصص و اختصاص امکانات لازم و ایجاد برنامههای مناسب و متنوع علمی، ورزشی، فرهنگی و ... برای کلیه دانشآموزان، امکانان گرایش آنان به انواع انحرافات اجتماعی و عضویت در گروههای نامناسب و غیر اخلاقی را به حداقل ممکن برسانیم. روانشناسان معتقدند که محیط زندگی افراد (خانوادگی، آموزشی، محلی) اشخاصی که در اطراف او هستند، طرز رفتار بزرگترها اعم از والدین و معلمان و مربیان، وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی هر یک به نوبه خود اثراتی را در روحیه کودکان و نوجوانان بر جای میگذارد. به همین دلیل تمام کسانی که به نوعی با آنان در ارتباطند موظفند که به نقش خود در کشف علل به وجود آورنده اختلالات رفتاری و رفع این علل و بطور کلی سالم سازی محیط واقف باشند چرا که عدم علاقه و توجه نسبت به کودکان و نوجوانان بیاعتنایی با احتیاجات خاص آنان، عدم راهنمایی واقعی و صحیح، رفتار تحقیر آمیز، تنبیه، تمجید و تحسین بیش از حد تبعیض و بدقولی، سرزنش و ملامت و اعمالی نظایر آن باعث وحشت، احساس ناراحتی، بیاعتمادی، پناه بردن به افراد ناشناس و کسب محبت از این افراد، تزلزل روحی، تشویش و اضطراب دایمی را در کودکان و نوجوانان تشدید میکند و پایه و اساس بسیاری از حالات، رفتارها و تمایلات عصبی را تشکیل میدهد. به همین دلیل باید از همکاری و همفکری اولیای کودکان، خود بچهها و مسؤولان مدارس مشترکا استفاده شود و در هر واحد آموزشی یک شورا و یا انجمن برای بررسی و برنامهریزی مسائل تربیتی و فکری دانشآموزان آن مدرسه تشکیل شود تا بموقع و بجا پیشگیریهای لازم به عمل آید. البته بر کسی پوشیده نیست که در دنیای پیچیده امروز بدون راهنمایی دقیق و آموزش و پرورش آگاهانه و سنجیده، دیگر انسان قادر نیست صرفاً و فقط به تبعیت از خواستها و امیال خویش با محیط زندگی خود سازگاریهای لازم را پیدا کند. به همین دلیل مدرسه و آموزش رسمی گذشته از انتقال دانش و مهارت، در جای خود میتواند تأثیرات شگرفی بر رفتار و اجتماعی کردن افراد و همسازی با اخلاق اجتماعی از طریق انتقال ارزشها، هنجارها و نگرشهای اجتماعی مطلوب و مناسب داشته باشد اما اگر غیر از این عمل شود قطعاً با هدر رفتن سرمایهها و منابع مالی و انسانی قابل توجهی روبرو خواهیم شد. مرضیه میلانی مشاور تربیتی در این رابطه بر این اعتقاد است که «مدارس در مقاطع مختلف و در چارچوب نظام آموزش و پرورش به منظور آماده سازی کودکان و نوجوانان و پرورش قوه درک و آگاهی دانشآموزان ایفای نقش میکنند اما هر تلاشی که در مدارس صورت میگیرد باید با هماهنگی و مساعدت والدین باشد ولی متأسفانه خیلی از افراد بر این عقیدهاند که قسمتی از جرایم و رفتارهای نابهنجار دانش آموزان به سیستم آموزشی مدارس بر میگردد اما کوتاهی والدین را در نظر ندارند. ولی با این وجود آموزش و پرورش به عنوان یک سازمان فرهنگی مستقل و مدارس نیز به عنوان زیر مجموعههایی از این سازمان باید در شرایطی که جامعه در حال تغییر و تحول است به لحاظ سازگار کردن و آگاه کردن دانشآموزان با فرهنگ و جامعه رو به رشد، خود را در جهت مثبت متحول سازند و با ارایه برنامهها و فعالیتهای مناسب توانایی ایجاد رابطه صحیح با دیگران، برقراری مناسبات با افراد و چگونگی این روابط را در تمام دورهها برای برخورد با مسائل و حتی مشکلاتی که در پیش رو خواهند داشت در کودکان و نوجوانان به وجود آورند و با برخورد مسؤولانه خود روحیه خلاقیت را در آنان ایجاد کنند و دانش آموزانی را که نشانههایی از ضعف، عدم سازگاری و رفتارهای ضد اجتماعی در آنان دیده میشود مورد حمایت خود قرار دهند. چون اگر هیچ کوششی در این زمینه صورت نگیرد نشان از آن دارد که تاکنون آنطور که باید به تعهدات و مسؤولیت خطیر تربیتی اهمیتی داده نشده است. البته ناگفته نماند که پیاده کردن اصول و موازین اخلاقی، مذهبی و دینی را برای انجام این مهم نباید نادیده گرفت. به هر حال باید بپذیریم که آموزش و پرورش به عنوان اصلیترین نهاد اجتاماعی بیشترین تأثیر تربیتی را بر روی تک تک افراد جامعه خواهد داشت در صورتی که بموقع و بجا، بتواند کارکرد جامعهپذیری را بدون هیچ وقفه و خللی به شکلی مطلوب و مناسب به انجام رساند زیرا بقا و استمرار هر جامعهای مستلزم آن است که مجموعه باورها، ارشها، رفتارها و گرایشهای آن به وسیله آموزش و پرورش به نسل جدید منتقل شود و دستاوردهای جدید تعلیم و تربیت نیز با بهرهمندی از روشهای تربیتی صحیح به کار گرفته شود.